نفس نمی کشــــــــد هــــــــوا
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
بــــــــدون تـــــو یعنی همین
خدایش خیلی سخته اونی که دوسش داری باهات از اونی که دوست داره حرف بزنه!!!!!!!!!!!!
خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی سخته!!!!!!!!!!!
هیشکی نمیتونه حال الانمو درک کنه!!!!!!!!!!
نمیدونم چند وقت میگزره!!!!!!!
اصلا مهم نیست!
همینکه میگزره اونم کنار اونی که میخوامش مهمه!!!
تا حالا فکر کردی به اینکه از دست بعضی از آدما نمیتونی ناراحت شی؟؟؟؟؟؟
حتی اگه خیلی بد باهات رفتار کنن!!!! یه حسی یه کششی نسبت به اونا هست که نمیزاره ازشون ناراحت شی حتی اگه بخوای بازم
نمیییییییییییییییییشه!!!!!!
نمیدونم چرا ؟؟؟؟؟!!!!
حتی لحظه هایی هم که حس میکنم خورد شدم !نابود شدم بازم دل کن و ناراحت شدن ازش واسم سختههههههههههههههههههههههههههه!!!!!
زندگی یکنواخت آدما بعضی وقتا با یه تغییرات کوچیک خییییییییییییییییلی متحول میشه !!!!!!!!!!!
خیلی زیاد!!!!!!
اون تغییر کوچیک حتی میتونه حضور یه شخص توی زندگی باشه !!!!!!
اونم واسه اولین بار
یه نصیحت!!!!!!!!!!
وقتی بخوای جلوی یه چیزی رو بگیری اون بدتر لج میکنه و کار به جایی میرسه که دیگه
توان مقابله باهاشو نداری
منم الان اینجوری شدم
دیگه توان مقابله با این حس مزخرف رو ندارم
(مزخرف نیستا خیلی هم خوبه )
الان به این نتیجه رسیدم که شاید واقعا دوست داشتن باشه!!!!!!!!!!!!!!!
بعضی وقتا با کلی فکر کردن هم نمیشه به یه نتیجه ی درست رسید
یعنی حال الان من که بعد از این همه فکر کردن بازم به نتیجه ی درستی نرسیدم !!!!!!!!!!!
ولی خب بازم مثل قبل فقط میتونم بگم یه حسی هست که قبلا نبوده و الان هست!!!!!!!!!!
اینطوری میتونم ذهنمو آزادتر کنم و زیادم خودمو درگیر این حس نکنم
اصلا میزارم تا هروقت که میخواد باشه ولی دیگه اجازه بزرگتر شدن رو بهش نمیدم
در همین حد کافیه
بعضی وقتا واسه آدما یه اتفاقای غیر منتظره ای پیش میاد که واسه خودشم عجیبه
البته نمیدونم شاید فقط واسه من عجیب باشه !! نمیدونم
واقعا نمیدونم
بیخیال حال میخوام اصل قضیه رو بگم
راستش دوستام همیشه به من میگن خیلی
سنگ دل
خودخواه
مغرور
و.............
تشریف دارم
و هیچوقت نمیتونم کسی رو دوس داشته باشم
البته حقم دارنا آخه من توی برخورد با بقیه طوری رفتار میکنم که اینجوری برداشت میکنن
ولی دوستای خییییلی صمیمیم که خیییییلی هم دوسشون دارم میدونن که حتی یکی از اون موارد بالا هم راجب من درست نیست جز اون غرور لعنتی که بعضی وقتا جلو بعضی از آدما لازمه
خب بیخیال اصل مطلب شد اینکه اونا معتقد بودن من نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم ولی من امروز به یه نتیجه رسیدم
خب اینکه من یکی رو دوسدارم
یعنی چیزه راستش خب نمیدونم شایدم دوست داشتن به این صراحتی که گفتم نباشه اصلا شاید دوستداشتن نباشه ولی خب یه حسی هست که قبلا نبوده ولی الان نسبت به یه نفر هست!!!!!!!!!!!!!!!!
اه چقدررررررررررررررررررررم که سخته
ولی خب خهلی حس خوبیه
باید فکر کنم ببینم چیه و چه حسیه و چه اسمی میتونم روش بزارم
خب فعلا من برم راجبش بفکرررررررم!!!!!!